مسیر سنگلاخ آزادی در گرو قدرت جامعه
به بهانه جنبش زن، زندگی، آزادی
شمس الدین شریعتی

جنبش زن، زندگی، آزادی شاید جدیترین جنبش اعتراضی مردم ایران در چهار
دهۀ گذشته بوده است که میتوان آن را در امتداد اعتراضات چندین سالۀ اخیر ایرانیان
بررسی نمود. «آزادی» یکی از مهمترین خواستههای مردم ایران و شعارهای معترضان بوده
و هست. میتوان گفت آزادی به نوعی آرزوی تاریخی مردم ایران از پیش از انقلاب مشروطه
تاکنون بوده است. همۀ ما خواهان آزادی هستیم اما شاید تعداد اندکی بدانند که جوامع
چگونه به آزادی رسیدهاند، خطراتی که فرایند رسیدن ایران به آزادی را تهدید میکنند
کدامند، آزادی چه پیش شرطها و زیرساختهایی نیاز دارد و این پیش شرطها چگونه باید
ایجاد شوند.
اگر ما نسبت به این سوالات بی تفاوت یا بی اطلاع باشیم، اگرچه هدفمان
آزادی باشد، اما ممکن است مسیری که طی میکنیم، منتهی به آزادی نشود. یکی از اهداف
و شعارهای مردم ایران در انقلاب سال 57 رسیدن به آزادی بود. اما اکنون شاهدیم که مسیری
که مردم در آن زمان برگزیدند و انتخابهای تاریخی که انجام دادند، منجر به تحقق آزادی
نشده است. اکنون نیز باید بدانیم که ایران ظرفیت و فرصت کافی را برای آزمودن مسیرهای
نادرست ندارد و بهتر است با فکر کردن به سوالهای مذکور از جنس چگونگی رسیدن به آزادی
و مطالعه راجع به آنها بهترین مسیر را برای رسیدن به اهدافمان برگزینیم.
🔸آزادی
چیست؟
آزادی تعادل میان قوای حکومت و قوای جامعه است. هیچ یک از حکومتهای جهان،
اعم از دموکراتیک و غیر از آن، به صورت داوطلبانه قدرت خودش را محدود و مقید نمیکند
و از روی خیرخواهی آزادی را به جامعه ارزانی نکرده است؛ بلکه این جوامع هستند که با
تولید قدرت به اختیارات و قدرت حکومت لجام زده، حکومت را محدود، مقید و پاسخگو میسازند
و خواستههایشان را به حکومت تحمیل میکنند.
همچنین آزادی مثل کالایی نیست که آن را یک بار خریداری نموده و برای همیشه
داشته باشیم، بلکه آزادی به معنای حرکت مداوم جامعه در مسیر باریک تعادل میان قوای
جامعه و دولت است. اگر جامعه ضعیف گردد و قوای دولت بر جامعه فزونی بگیرد، جامعه به
سمت دیکتاتوری حرکت میکند و برعکس اگر قوای جامعه از دولت پیشی بگیرد و شاهد یک دولت
بیظرفیت و ضعیف باشیم، بینظمی بر جامعه حاکم میشود. در این یادداشت بر روی جامعۀ
قوی تمرکز خواهیم کرد و سوال این است که جامعه چگونه میتواند قدرتمند شود؟
🔸جامعه
چگونه قدرتمند میشود؟
به صورت کلی جامعه از طریق سازماندهی شدن قدرتمند میشود. یک جامعۀ سازماندهی
شده توانایی اعمال قدرت بسیار بیشتری نسبت به یک جامعۀ تودهای دارد. ظرفیتی که یک
سازمان اعم از اتحادیه، انجمن، تشکل و غیره تولید میکند، از مجموع قدرت تک تک افراد
آن سازمان بیشتر است. بنابراین جامعهای که متشکل از انواع و اقسام اتحادیهها، تشکلها،
انجمنها، سندیکاها و اَشکال دیگرِ سازماندهی باشد، توانایی اعمال قدرت بسیار بیشتر
با هزینۀ بسیار کمتر برای پیشبرد خواستههای خود داد.
سازماندهی شدن در انواع و اقسام مختلف میتواند انجام شود. حالت اولیۀ
آن سازماندهی شدن بر اساس منافع است که به وجود آورندۀ اتحادیهها و سندیکاها و اصناف
است. انواع بعدی آن سازماندهی شدن بر اساس آرمانها و ایدههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی
است که انواع و اقسام تشکلها، انجمنها و احزاب را به وجود می آورد. سازماندهی افراد
با منافع یا ایدههای مشترک نقش اساسی در دموکراسی سازی در جوامع مختلف داشته است.
در برخی موارد مشاهده میکنیم که اتحادیۀ کامیون داران یا حتی برخی انجمنهای ورزشی
نقشهای مهمی در حرکت کشورشان به سمت آزادی و دموکراسی ایفا نمودهاند. لذا نباید سازماندهی
شدن در هر شکلی از آن را دست کم گرفت، زیرا میزان قدرت و تاثیرگذاری را چند برابر میکند.
در جامعۀ متکثر امروز با ایدهها و منافع متفاوت و گاه متعارض، امکان
سازماندهی شدن تمام جامعه ذیل یک گروه یا ساماندهی اعتراض سیاسی ذیل یک رهبر امکانپذیر
نیست و لازم است که جامعه تحت گروههای متعدد و متکثر سازماندهی شود. سازماندهی شدن
جامعه ذیل گروهها، تشکلها و اتحادیههای مختلف، امکان تفاهم و مذاکره میان ایدهها
و منافع متفاوت و متعارض را تسهیل و توانایی هماهنگی برای اقدام جمعی جامعه را افزایش
میدهد.
جامعه برای رسیدن به آزادی، طبیعتاً نیاز به اقدام جمعیِ مداوم برای محدود
کردن حکومت دارد و مسیر اقدام جمعی از سازماندهی شدن میگذرد. حتی حکومتی با دموکراتیکترین
قانون اساسی نیز بدون یک جامعۀ قدرتمند، به سمت دیکتاتوری حرکت میکند. زیرا تار و
پود حکومت متشکل از قدرت است و قدرت ذاتا تمامیت طلب و توسعه طلب است. اگر قدرت حکومت
توسط قدرت جامعه محدود نشود، هیچ حکومتی داوطلبانه به سمت محدود کردن قدرت خودش حرکت
نمیکند و خودش را مقید به اخلاق یا نصیحت خیرخواهان نمیداند.
🔸وضعیت
سازماندهی و تولید قدرت در جامعۀ ایران چگونه است؟
چندی پیش یک نمایندۀ مجلس کشیدهای به صورت یک سرباز زد. آن سرباز به
احتمال زیاد نمیتوانست از مجاری رسمی آن نماینده را پاسخگو سازد اما فشار جامعه، رسانه
ها و فعالان مدنی و اجتماعی باعث شد آن نماینده و حتی رییس مجلس در این زمینه توضیح
دهند. اگر چه به علت ساختار معیوب قضایی و البته قدرت ناقصِ جامعه، مجازات درخوری متوجه
آن نماینده نشد، اما فشار اجتماعی باعث شد که آن نماینده و احتمالا دیگر مسئولان خیلی
احساس پادشاهی و بدون عنان بودن نکنند. یا در موردی دیگر فشار اجتماعی و سازمانهای
مردم نهادِ محیط زیستی باعث شد حکومت از احداث پتروشیمی میانکاله که مخرب محیط زیست
بود، منصرف شود؛ و...
بنابراین جامعۀ ایران تاکنون توانسته است در برخی موارد حکومت را محدود
نموده یا از انجام برخی امور بازدارد یا آزادی عمل خود را افزایش دهد که نشان دهندۀ
قدرت جامعه است اما این کافی نیست. با نگاهی به مثالهایی از این دست میتوان فهمید
که این اعمال قدرت از سمت جامعه چند مشکل دارد: از جمله این که عمدتاً به اصلاحاتِ
نه چندان عمیق و ساختاری محدود میشود، اعمال فشار و اعتراضات از سمت جامعه به صورت
موردی، غیر مداوم و دارای نوسانات بسیار است یعنی در برخی بازههای زمانی بسیار شدید
و برخی دیگر غیرفعال است.
بنابراین به نظر میرسد جامعۀ ایران فاقد قدرت کافی برای تاثیرگذاری بر
حکومت و پیشبرد خواستههای خود به دلیل فقدان سازماندهی موثر است. یعنی مثلاً اتحادیههای
کارگری وجود ندارد که برای دستیابی کارگران به حقوقشان اعتصابات سراسری رقم بزنند و
با جذب منابع متعدد بتوانند از کارگرانی که از حقوقشان محروم شدهاند حمایت های حقوقی-قضایی،
مالی و معنوی کنند. اتحادیۀ معلمان، رانندگان، کارآفرینان و تولید کنندگان وجود ندارند
که قدرت چانه زنی در مقابل حکومت داشته و از حقوق اعضایشان حمایت کنند. انجمنها و
تشکلهای سیاسی متعدد که توانایی بسیج اجتماعی، تولید قدرتِ عملی و حمایت از حقوق زندانیان
سیاسی داشته باشند، وجود ندارد.
البته که واضح است که موانع حکومتی از رشد انجمنها و اتحادیههای مستقل
جلوگیری نموده است که این از ویژگیهای تمام حکومتهای غیردموکراتیک است. اما باید
به خاطر داشت که در دموکراسیهای کنونی جهان نیز از ابتدا آزادی تشکیل اتحادیه و انجمن
وجود نداشت، بلکه انجمنها و اتحادیهها تحت حکومتهای غیردموکراتیک با مشقتهای فراوان
و ابتکارات مردمی به وجود آمدند و اندک اندک به سمت محدود کردن حکومت، ایجاد آزادیهای
بیشتر و تغییرات دلخواه حرکت کردند. بنابراین هوشمندیِ مردم یک جامعه، از جمله جامعۀ
ایران، در این است که چقدر میتوانند علی رغم موانع حکومتی، به سمت ایجاد سازمانهای
مردمیِ فراگیر و مستقل از حکومت، حرکت کنند. در این صورت است که حرکت به سمت هر نوع
تغییرات و اصلاحاتِ مورد نظر جامعه امکانپذیرتر و البته کم هزینهتر است.
🔸آیا انقلاب،
دخالت خارجی یا تحریم، آزادی را به ارمغان میآورد؟
با توجه به این برداشتها از آزادی، قدرت جامعه و وضعیت جامعۀ ایران،
جا دارد به برخی از مسائل مهمی که که این روزها وجود دارد، بپردازیم.
یکی از مسائلی که دربارۀ آن سخن گفته میشود، تمنای انقلاب و تغییر حکومت
در ایران برای رسیدن به یک جامعۀ آزاد است. در این رابطه چند مسئلۀ اساسی وجود دارد.
اول، جامعۀ ایران در حال حاضر فاقد سازماندهی کارآمد به منظور پیشبرد هر نوع اقدام
جمعی قابل توجه اعم از اصلاح اساسی یا انقلاب است. لذا پیش نیاز هر نوع تغییر به نفع
جامعه، تشکلیابیِ اجتماعی حول منافع یا ایدههای مشترک و وجود قدرت از سمت جامعه است.
دوم، بسیاری از طرفداران تغییر حکومت، خودشان نیز به فقدان قدرت کافی
در جامعۀ ایران برای رقم زدن یک انقلاب اذعان دارند و لذا طرفدار دخالت خارجی، مثلا
دخالت نظامی، برای تغییر حکومت در ایران هستند. در این صورت، حکومت بعدی که به دلیل
خلاء قدرت در جامعه بر اثر دخالت قدرتهای خارجی به وجود آید، طبیعتا حکومتی برآمده
از جامعه نخواهد بود. دولتهای خارجی اگر برای تغییر نظام در ایران دخالت کنند، قطعا
حکومتی را جایگزین میکنند که تامین کنندۀ منافع خودشان باشد نه منافع ایران.
سوم، گیریم به هر طریقی انقلابی هم صورت بگیرد و حکومتی جدید بر سر کار
آید. حکومت بعدی از هر شکلی که باشد، با جامعهای فاقد سازماندهی طرف است که قدرت کافی
را برای محدود کردن حکومت ندارد. بنابراین حکومت بعدی نیز طبق الگوی عموم حکومت های
جهان به سمت دیکتاتوری حرکت خواهد کرد. آزادی همانند یک کالا نیست که آن را، از طریق
انقلاب کردن و وضع قانون اساسی جدید، یک بار برای همیشه بخریم و از آن استفاده کنیم.
بلکه مستلزم تعادل دائمی میان قدرت جامعه و دولت است. چه بسیار حکومت هایی که قانون
اساسی دموکراتیک دارند اما به علت فقدان جامعۀ قدرتمند برای مقید کردن حکومت، عملاً
به صورت یک دیکتاتوری در آمدهاند؛ و همچنین بالعکس، چه بسا حکومت هایی که قانون اساسی
مبتنی بر نظام پادشاهی دارند، یا حتی اصلا قانون اساسی مکتوب ندارند (مانند انگلیس
و نیوزلند) اما به علت تعادل قوای جامعه و دولت، عملا جامعه از آزادی های مدنی کافی
برخوردار است. بنابراین این تصور که انقلاب به هر قیمتی راه حل همۀ مشکلات است، تصوری
خام به نظر میرسد. ساختن جامعۀ قدرتمند نیازمند زمان و ارادۀ مردمان جامعه است.
مسئلۀ بعد، این روزها شاهدیم که برخی خواهان تحریمهای شدید بینالمللی
علیه ایران به منظور تضعیف حکومت و نهایتاً تغییر نظام هستند. اگر چه ممکن است تحریم
باعث تضعیف حکومت شود، اما اثرِ چندین برابری بر تضعیف جامعه دارد زیرا باعث تضعیف
اقتصادی جامعه و فرسایش طبقه متوسط میگردد. تجربه نشان داده طبقۀ متوسطِ قوی، توان
سازماندهی در جامعه را افزایش میدهد، اما جامعهای که از لحاظ اقتصادی ضعیف باشد،
توان سازماندهی را اندک اندک از دست میدهد و عملاً به جای جنبشهای اجتماعیِ هدفمند
شاهد شورشهای بی هدف و قابل سرکوب از سمت جامعه خواهیم بود. حتی اگر بر اثر تحریمهای
طولانی، حکومت هم تغییر کند، جامعهای قوی برای بر قرار کردن تعادل قدرت با حکومت بعدی
وجود ندارد. حکومت از هر نوعی که باشد، برای برقراری آزادی، نیاز به تولید قدرت از
سمت جامعه داریم اما جامعه ای که از لحاظ اقتصادی تضعیف شده و فاقد سازماندهی است،
چنین ظرفیتی را ندارد.
پایان